عشق و عافیت

شعر و عرفان

عشق و عافیت

خداداد
شعر و عرفان

عشق و عافیت

 

عشق را با عافیت سر سازگاری نیست و عاشقی مراتبی بسیار سخت و طاقت فرسا
دارد که هر کسی را یارای طی طریق در آن وادی نیست.
بحری است بحر عشق که هیچش کرانه نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
چاره کار در جان سپاری و غرقه شدن در دریای متلاطم عشق است.
در این زورق بوَد فرمانروا دل
فخرالدین عراقی عاشقی و سلامت را امری محال میداند.
انصاف ده از خویشتن ای خام طمع
عاشق شوی و جان به سلامت ببری
حافظ نیز براین نکته تاکید دارد.
در مقامات طریقت هرکجا کردیم سیر
عافیت را بانظر بازی فراق افتاده بود
به عبارتی دیگر بلی به حضرت عشق مساوی است با ظهور بلیات متعدد تا سره
از ناسره و خوب و بد از هم متمایز شوندو هر کسی نتواند ادعای عاشقی کند.
مولانا در داستان عاشقی که به پیش معشوق نامه میخواند به این نکته اشاره
می کند که وقتی عاشق نشان وعلامت عاشقی را از معشوق جویا می شود ،
معشوق می گوید که نشان آن مردن است
هم در آن دم شد دراز و جان بداد
در داستان زندگی پیامبران نیز از نمونه ها فراوان یافت می شود مثلا حضرت ابراهیم
در آتش افکنده شد که در واقع آن آتش عشق الهی بود ،زن و فرزند را از خود دور
کرد تا درد فراق او را بچشدوو سرانجام فرزند را به مسلخ برده تا نهایت عاشقی را به
 حضرت حق بیان دارد. (بنده را فرمان نباشد ،هر چه فرمایی برآنم)
و به قول استاد سخن سعدی که:
سلسله   موی   دوست   حلقه دام    بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
در حلقه حلقه زلف یار دام بلا پیچیده شده است که در واقع زنجیری بر پای عاشقان است
و می کشد انجا که خاطر خواه اوست.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست      می کشد انجا که خاطر خواه اوست


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 14 آذر 1390 | 16:5 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.